
……………………
امیر جدیدی، دبیر گروه عکس هممیهن نوشت:
عکس یک روزنامه را انتخاب میکنم و به سردبیر اصرار میکنم که الا و بلا این عکس باید عکس یک شود… چند دقیقه بعد مدیر هنری روزنامه صدایم میکند.
عکس یک را روی مانیتورش انداخته اما نگاهش را میدزدد. میگوید: «نمیتوانم صفحه را ببندم. این بچه شبیه دختر من است.» بغض بیخ گلویش را گرفته. یکی دو نفری بالای صفحه میآیند و میگویند دردناک و تلخ است. یک نفر با عصبانیت میگوید تو بچه نداری نمیفهمی؟
نمیفهمی که با دیدن چنین عکسی، جگر آدم آتش میگیرد. میگویم متوجه حرف و نگاهتان میشوم ولی این عکس از آن عکسهایی است که کار صدمقاله و صد فیلم و هزار خبر و تحلیل را یکجا میکند. خودش تاریخ است.
کافی است هزار سال دیگر این عکس را به کسی نشان دهی. دیگر لازم نیست به ضمیمه عکس بگویی نتانیاهو و گالانت و بنت و اعوان و انصارش چه موجودات پلیدی بودند. این عکس مصداق دقیق فریاد است. قصه پرغصه کودکی است که یک روز هم در زندگیاش طعم آزادی را نچشیده است.