
…………………………………..
♦مهراننیوز- خداداد ابراهیمی
نماینده محترم مردم شریف، با کفش«ریباک امریکایی» روی تولیدات ملی، پا گذاشت. تبلیغات اثر گذاری نبود؟! یقیناً بود. او فقط به ساعت «فیژن کورنوگراف» اعتماد می کند تا نمازش قضا نشود. عبادتش مقبول نیست؟! یقیناً هست.
نمایندهی محترم مردمِ شریف، سواد سیاسی نداشت اما در سیاسیکاری، استاد تمام بود. سواد «عمرانی» نداشت اما در بیابانها بر فرقِ فقر، کلنگ افتتاحیه میکوبید. ازیک سو، سایه همتایان پارلمانی خود را با تیر میزد، ازسوی دیگر با آنان عقد اُخوت میبست که مدیریتهای جدید را بین مُقربین خود تقسیم کنند؛ معاملهی منصفانهای نیست؟! یقیناً هست.
دراین میان اما تحصیلات و شایستگی، کیلویی چند! بگذار نخبگان، سُماق بمکند!
نماینده محترم مردم شریف، یک پاراگراف برای توسعه حوزه انتخابیهاش، طرح و برنامه ارائه نداد اما برای انتصاب مُریدان خود، عریضههای بلند بالایی به وزیران نوشت یعنی او نماینده اکثریت مردم نبود؟! یقیناً نبود.
نماینده محترم مردم شریف، در صحن مجلس وزیران را به استیضاح تهدید میکرد اما در لابی مجلس امضایش را پَس میگرفت؛ این رفتار مزورانهی او جز کاسبکاری پارلمانی پیامی دیگر داشت؟ یقیناً نداشت.
نمایندهی محترمِ مردمِ شریف، در ضیافتهای پایتخت با «افرادی خاص» حضور به هم میرساند. هتل «اسپیناس» بلوار کشاورز تهران، همانجا که هیچ کشاورزی را راه نمیدهند؛ جایی لاکچری نیست؟! یقیناً هست.
نمایندهی محترمِ مردمِ شریف، مدام در دسترس نبود و تلفن همراهش را روی حالت «پرواز» تنظیم میکرد، ترفند کم دردسری نیست؟! یقیناً هست.
نماینده محترم مردم شریف، نگران استیضاح وزیرکاربود، اما نگران بیکاری جوانان نبود، نگران «جام جهانی» بود اما نگران برجام نبود. نگران تهیمغزها بود اما نگران فرار مغزها نبود، نگرانجُنگ شادی بود، اما نگران جَنگ اقتصادی نبود. نگران سفرهای خود بود اما نگران سفرههای مردم نبود. نگران دلنگرانیهای خود بود اما نگران گرانیهای بازار نبود.
حالا او به شدت نگران کابوسهاییست که شبها به سراغش میآید؛
« ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ از راه رسیده و دوران خوشِ نمایندگیاش به سرعت برق و باد گذشته و صندوقهای آرای او از تهی سرشار شده و چه «اسفند»ها که به پای صندوقهای رأی، دود کرده اما افاقهای نکرده است. یعنی اینکه مردم، «اعتبارنامه» وی را بی اعتبار کردهاند.
اگر خوابهایش اینگونه تعبیر شود، بی شک دلتنگ «صحن علنی و غیرعلنی مجلس» میشود، دلتنگ «نطقهای پیش از دستور» میشود. دلتنگ «کمیسیون»ها و «فراکسیون»های مجلس، میشود. دلتنگ «وی.آی. پی» هواپیما میشود. دلتنگ تعظیمها و کُرنشهای «مُقربین» میشود. و در نهایت، بیشتر از همه دلتنگ «خود»ش میشود؛ که چه زود، «بهارستان» نمایندگیاش به خزان رسیده!
شاید هم با حسرتی جانکاه، با خود نجوا کند؛
«آه از آن رفتگان بی برگشت!»
اینگونه نیست؟! یقیناً هست.